unavailable
unavailable
باد یا جریان هوا در قرآن کریم با لفظ «ریح» و «ریاح» چهل و دو بار و با تعبیر «تصریف الریاح» دو بار آمده است. از مهمترین ویژگیهای باب تفعیل تکثیر، مبالغه و تکرار است. ریشۀ «صرف» در لغت از جمله به معنای بازگرداندن چیزی از حالتی به حالت دیگر است. دانش امروز گویای استعداد جریانهای هوا برای تغییرات کمیِ سمت و سرعت و تغییرات کیفیِ دما، «نم» و «اُمگا» است. این معانی در ظرف تصریف میگنجد ولی اگر ریشه «دَوَر» و «دَوَل» استفاده میشد، شاید فراتر از تغییر کمی جهت به عنوان ویژگی قابل درک باد، معنایی دیگر پیش رو نبود. چنانکه التبیان میگوید: «تَصْرِیفِ الرِّیاحِ: تحویلها من حال إلى حال جنوباً و شمالاً و ...». دانش امروز، جریانهای هوا را عمدتاً متاثر از سه نیروی «شیب فشار هوا»، «کوریولیس» و «اصطکاک» میداند که دچار تغییر سمت و سرعت میشوند و به دنبال آن با گذر از روی آبها و خشکیها و با گذر از عرضهای جغرافیایی گوناگون، مقادیر نم و دمای آنها تغییر میکند و به تغییرات جوی کوتاه و بلندمدت می انجامند. همچنین همپایگی نشانۀ «تصریف ریاح» در آیات مورد پژوهش با «اختلاف شب و روز» و «نزول باران» میتواند گویای اهمیت الگوی پیوستۀ بادها باشد. یعنی اثرپذیری بادها از اختلاف پاندولی شب و روز سبب موجی شدن آنها، نزول و صعود هوا و بارشهای آسمانی میشود. در الگوی جهانی چنانچه بادها بدون «تصریف» بود، سرزمینهای پهناور درون خشکیها از حیات کنونی انسانی، جانوری و گیاهی تهی بود زیرا آب نداشت.
در نگاهی تجویزی، اعجاز قرآن بهمثابه مبنایِ تفسیر، بدین معناست که باور به اعجاز قرآن در فرایند و سمتوسوی تفسیر، اثری تعیینکننده دارد و چنین باوری، لازمه هر تفسیر معتبری است. این مدعا در میان قرآنپژوهان موافقان و مخالفانی دارد. نوشتار حاضر بر این باور مبتنی است که این مدعا از دو حیث دارای ابهام و اشکال اساسی است: «اعجاز قرآن» در مقام تحلیل، چیزی نیست جز نظریههای اعجازکه با هم یکسان نیستند. مبانی تفسیر نیز نمیتواند برگرفته از تفسیر یا به تعبیر دیگر، ماهیتِ تفسیری داشته باشد. مقاله حاضر با در میان آوردن دو نکته فوق، «نظریههای اعجاز» را به تیغ ملاکهای بازنگریشده مبانی تفسیر میسپارد و نشان میدهد که پارهای از این نظریهها نسبتی با مقوله تفسیر پیدا نمیکنند و پارهای دیگر، خود مسبوق و مبتنی بر تفسیر هستند. از دیگر سو، تفسیر گونههای مختلفی دارد و برخی از نظریههای اعجاز مبنای برخی از گونههای تفسیری خواهد بود.
خداوند متعال ابراهیم خلیل(ع) را مأموریت برافراشتن دیوارهای کعبه و گشودن اولین خانۀ همگانی و بزرگترین منبر جهانی در نقطهای دور از هیاهوهای تمدنی مناطق بینالنهرین و شام و مصر داد. آن «بیت خدا» و «خانۀ همگانی»، ذخیرهای برای آیندۀ دیانت و فرهنگ و معنویت بشر بود و بعدها هستۀ شهری شد که خود، «مادرِ شهرها» نام گرفت. پیامبر(ص) سیزده سال در این شهر که زمینی سخته و سوزان و مردمانی سرسخت و خشن داشت، دعوت و استقامت کرد اما آزارهای دشمنان و مخالفان، او را وادار به ترک مکه و درآمدن به مدینه کرد. او در مدینه توانست دعوت خویش را بگسترَد، میان مهاجر و انصار، پیمان برادری پدید آورَد و با قبایل جزیرةالعرب و سران کشورهای مهم جهان ایجاد ارتباط و مکاتبه کند و در نهایت، تصویری جامع و منشوری از مدنیت مبتنی بر اخلاق و عدالت و معنویت به دست دهد. اجزای سیمای مدینه را در سورههای مختلف قرآن، بهخصوص سورههای مکی میتوان یافت و از بین سورهها، سورۀ حجرات تصویر رسایی از طرح مدینۀ نبوی به ما ارائه میدهد. حال اگر این سوره را کنار سورۀ فتح قرار دهیم، به مقایسهای دست خواهیم یافت که مبیّن انتقال از جاهلیت مکه به فضای مدنیّتِ مدینه و نشانگر عمق کوشش آخرین فرستادۀ الهی برای عائلۀ انسانی است.
برخی اندیشمندان میان «اعجاز» قرآن در اصطلاح متکلمان و «الهی بودن» این کتاب فرق نهاده، در همسویی اندیشۀ اعجاز قرآن با آیات قرآن تشکیک کردهاند. از سوی دیگر بعضی دانشمندان برای دفاع از اعجاز ذاتی قرآن در برابر اندیشۀ «صرفه»، دلالت آیات موسوم به تحدّی را کافی ندانسته و بر اجماع امّت تکیه دارند. گویا نقش قرآن به عنوان سرچشمۀ اندیشۀ کلامی اعجاز قرآن چندان شناخته نیست. در این پژوهش با استناد به بیانهای گوناگون قرآن روشن میشود که این کتاب آسمانی، همۀ مولفههای مذکور در تعریف کلامی معجزه را دارد؛ یعنی علاوه بر الهی بودن، خارقالعاده و موجب اتمام حجّت است. در نتیجه، ریشۀ قرآنی اندیشۀ اعجاز قرآن به آیات تحدّی محدود نیست بلکه تعبیرهای گوناگونی در قرآن مانند اطلاق لفظ آیه بر عبارتهای قرآن و بر معجزات پیامبران پیشین بر خلاف کتب آسمانی دیگر، اوصاف شگفتانگیز قرآن، شهادت قرآن بر رسالت پیامبر(ص)، ارجاع به قرآن دربرابر درخواست معجزه از سوی کافران، ... مبیّن اعجاز ذاتی این کتاب آسمانی است.
«اصل» محوریترین مکتوبۀ روایی در تاریخ حدیث امامیه است که نقشی بیبدیل در شکلدهی به جوامع رواییِ امامیه ایفا نموده است. از همین روی در طول تاریخ، عالمان امامی در مسیر دستیابی به تعریفی روشن از این مفهوم و شناسایی مصادیق آن تلاش کردهاند. در این میان، هرچند شیخ طوسی سعی بسیاری جهت معرفی اصول به نسلهای بعد نموده است، اما جای خالی نظرگاه وی به عنوان شیخ طائفۀ امامیه پیرامون مفهوم «اصل» احساس میشود. این نوشتار تلاش دارد تا با دقت در گزارشهای وی پیرامون اصول، این خلأ را جبران کند. این مطالعه نشان میدهد که شیخ طوسی با محوریتبخشی به عصر امام صادق(ع) در پیدایی اصول، «اصل» را در قبال «مصنَّف» تعریف کرده و آن را تنها مشتمل بر بیانات معصومان(ع) و عاری از باببندی و آرای شخصی مؤلف میدانست. همچنین این مطالعه، منابع مورد استناد شیخ در اصلانگاری مکتوبات حدیثی متقدم را مورد بحث قرار داده است.
قرآن کریم در شش آیه، از نزول «سکینه» از سوی خدا بر پیامبر(ص) و مؤمنان و در آیات دیگری با مشتقات همین واژه از سکینه بودن امور دیگری برای انسانها سخن گفته است. آیا «سکینه» در آیات ششگانه با سکینهای که از امور دیگر برای انسانها حاصل می شود از یک سنخ است؟ یا آنکه میان آنها تفاوت ماهوی وجود دارد؟ این تحقیق با روش استنادی، تحلیلی و با مراجعه به تفاسیر و بررسی و نقد آراء مفسِران در باب چیستی حقیقت سکینه، این نتیجه را در اختیار میگذارد که سکینه در آیات ششگانه، حقیقتی فرامادی است که تحت شرایط خاص و در موقعیتهای ویژهای بر قلب پیامبر(ص) و مؤمنان نازل میشود و آثار و نتایج ویژهای را برای آنان در پی دارد. از این رو سکینه در آیات ششگانه با سکینهای که از امور دیگر حاصل میشود تفاوت ماهوی دارد.
یونس بن عبدالرحمان از برجستگان اصحاب امامان و مشایخ حدیث امامیه است. در منابع، علاوه بر گزارشهای فراوان مدح یونس، گزارشهای جرح نیز دربارۀ او نقل شده است. در حل تعارض این دو دسته از گزارشها، رویکردهایی چون مردود دانستن گزارشهای جرح به دلیل ضعف سند، توجیه آنها با حمل بر تقیه و جرح مصلحتی و یا جعلی دانستن برخی از آنها از سوی برخی از رجالیون ارائه شده است. مقالۀ حاضر به بررسی علتهای گوناگون اختلاف نظر دربارۀ یونس بن عبدالرحمان میپردازد و هدف آن شناسایی و ساماندهی شاخصهایی علاوه بر وثاقت، عدالت و مقام علمی، به منظور افزایش امکان فهم جایگاه مشایخی چون یونس است؛ از جمله شاخصهایی مانند: فضای دینی، فرهنگی و علمی که مطالب در آن ارائه و عرضه شده، اوضاع اجتماعی و سیاسی و نسبت آن به طور خاص با یک راوی، انگیزههای شخصی و فرقهای برای قدح و ایجاد بدبینی دربارهی یک راوی.